مچتو گرفتم...
رفته بودیم خونه خاله بهاره، از اونجایی که خونه خاله پر از اسباب بازیهای پسرونه است تو نمی دونی وقتی اونجاییم از خوشی چه کنی ... از بازی با سینا و پارسا گرفته تا اسباب بازی های جورواجور ... همه شون تو رو سرگرم می کنن و البته منم حالشو می برم این یه صحنه جالب از گرفتن مچ رادی رادان فوتبالیسته... مثل این که تو هم مثل من فوتبال و این جور چیزا رو دوست داری، برای همین یواشکی رفتی سر فوتبال دستی بچه ها... اصلا هم انتظار نداشتی که مچتو بگیریم ... قیافه رو ببین... فدای شادی ها و بازی ها و خنده های کودکانه تو... عزیزترینم ...
نویسنده :
مامان رادمهر
14:57